Wednesday, April 27, 2005

procrastinate /prō-krăs'tə-nāt', prə-/
1-v.intr. To put off doing something, especially out of habitual carelessness or laziness.
2-v.tr. To postpone or delay needlessly.
کارامروز را به فردا انداختن؟
How To Stop Procrastinating

Saturday, April 16, 2005

ansatz
اصطلاح رایج بین فیزیکدونها: وقتی بدون هیچ پایه و اساس تئوری، یک فرم خاص را برای یک تابع فرض می کنند(و من درآوردی به نظر برسد) (آلمانی)